گریه های تو ...
هر وقت چشات بی حالند
بارونا نم نم می آد
وقتی دلم می گیره
شب می شه شبنم می آد
غصه نخور عزیزم
این بارونا بند می آد
ابرا از اینجا می رند
موقع لبخند می آد
خدا ، ما را جدا کن
از درد و رنج و تزویر
نزار که ما بپوسیم
تو منجلاب تقدیر
اونقدر برام عزیزی
دوست ندارم اشکاتو
بخند و دور کن ز خود
اون بغص بی صدا تو
وجودم صحرایی شد
با ناامیدی قهره
آخر من از روزگار
بهره می چینم ، بهره
بیا پناه من باش
جز تو نمونده یاری
ببخش بامن شکستی
با بخت نحس و خالی
شبا ستاره چیدم
تو باغ آسمونم
نزار جدا شدیم ، عزیز
بمون ، باتو بمونم
خدا چه مهربونه
درد منو می دونه
تمومه سختی مونو
می دونه دونه دونه
با شعر نوپایی ام
چشاتو مرحم بکن
با شعله ی بکرم
دلت را سرگرم بکن
میر حمزه طاهری هریکنده ای نوپا