چشام دارن می بارن ...
ابرا تو پشت پلکام
مهمون شدن همیشه
با این حالی که دارم
دردم درمون نمیشه
چشام تو این آسمون
چقد دووم می آرن؟
شبای بی تو بودن
همش بارون می بارن
چه رعد و برق چشمام
ابرا دارن می جنگن
همه با پلک خیسم
احوالمو می فهمن
نگام همش تو ابراس
هواش سیاهو تاره
چشای بی ستاره
لطفی واسم نداره
واژه ها زیر دسام
ردیف شدن گم نشن
طفلکیها خیس شدن
می ترسم آروم نشن
چقد باید بشینم
تو ساعتای تقدیر
چن تا بهار صب کنم
اون غروبای دلگیر
دلم واست شکسه
یه گوشه ای اسیره
خدا کنه که اینبار
یهو واست نمیره
وقتای تنهایی ام
دلم به گریه افتاد
بازین چشا چکیدن
را شون تو گونه افتاد
لحظه هامو سوزونده
آتیش بیقراری
چرا نصیب من شد
همش چش انتظاری
تنهاتر از همیشه
خسه روزگارم
چقد باید بپوسم
تو سرنوشت تارم
تو خلوتی بیقرار
تو رو صدا می کنم
اون لحظه های تلخم
خدا خدا می کنم
واژه ها هم این روزا
امونمو بریدن
هرجا پیت که گشتم
دمبال من دوییدن
هنوز واسم عزیزی
بیا پناه من باش
بیا کنارم بمون
همش برای من باش
فکری به حال من کن
یه بی قرار و خسه
این شعر نوپایی ام
بدجور دلو شکسه
***
میر حمزه طاهری هریکنده ای نوپا
با کلمات چهرهام را روی کاغذ نقاشی میکنم. خوب است وقتی که تنهایم مینویسم، اگر این نوشتهها نبود، آن حرفنزدنهایم من را به تکهچوبی تبدیل میکرد که هنوز لبخند را فراموش نکرده است.
سلام استاد
فقط می تونم بگم آفرین
لالا لالا گل پونه
شبای سرد مهتابی
لالا لالا بخواب دایی
دلم تنگه نمیخوابی
با یک لالایی برای عسل بانو بروزم
و منتظر حضورتون[گل]
پروانه نیستم اما
سالهاست دور خودم میچرخم وُ
میسوزم.
رفتنَت در من
شمعی روشن کرده است انگار!
سلام نوپا جالب بود و دلنشین ترانه خوبی از شما خوندم
موفق باشید
مرحبا .عالیه
با سلا م شما چه کتا ب های مطا له کردین رمز مو فقیت شما چیست