رنگ چشمات دیدنی بود ...
حـدس من درس درومد
دوتـــا سایــــه کمــــونی
بــــوی بـارونـای گرم و
ابـر آسمـــــون نشــونی
رنگ چشمات دیدنی بود
تو سـراب تــــه جــــــاده
در سفـر یـه راهنما بود
همــه جـــا شد استفــاده
شب ستاره از نگــاهت
راهمو نشونـه می کرد
دل بیقــــــرار و تنها
تورو هی بهـونه می کرد
دوتـا دریــاچــــه آبــــی
ماسه های خیس ساحل
بوته های ناز و مشکی
حس خوب و شکل کامل
بند اومد بارون چشمات
آسمــــــون پــر از ستاره
ببین خنده هــای ماهــو
شب مهتــابـی دوبـــاره
خسه ام تو این هیاهو
شده دوری تو سهمم
اونقـده سخته واسم که
جای خــالیتو می فهمم
دوس دارم واژه ها از تو
تو نـوشته مــونـدنی شن
دوس دارم تــــرانـه اینبار
تو کتابم خــوندنی شن
***
میر حمزه طاهری هریکنده ای نوپا
سلام
مخلصم میرحمزه جان
بازم بهمون سر بزنی خوشحال میشیم
در پناه بارون