تا ... رسیدن به تو
واسه تا رسیدن تو ، خودم و زدم به آخر
دل به غیر تو نبستم ، از اون اولش تا آخر
قصه من و تو انگار ، شده راز دفتر عشق
چکه های ناز چشمت ، کرده برگه ها شون و تر
به کدامین از گناهم ، نشدم موافق تو
به قضاوتم نشینی ، به حلالی ام تو داور
شده ام غرق وجودت ، انتظار منجی عشق
با وجود ناجی اینجا ، شده ام من هم شناگر
قلب صاف و ساده من ، می تپد به انتظارت
به هوای آشنایی ، بشیم اینجا آشنا تر
با طناب دیدگانت ، شده ام به اوج مستی
با وصال مقصد عشق ، به صفایی ام صفاتر
با قدوم تا تو انگار ، شده ام مهم و بهتر
به امید و سبقت حالا ، گشته ام کنون فراتر
طاهری هر چه نویسد ، شده مبتلا و مجنون
به زبان لیلی گوید ، به حکایتش برابر
**
نوپا
01/12/1386 بندر عباس
حتما استفاده خواهیم کرد
سلام
اومدم بگم سر فرصت شعرتون و میخونم و نظرم و میگم الان متاسفانه زیاد وقت ندارم.
جواب دادم خبرتون میکنم
ممنون که به مبلاگم سر زدین
سلام
وبلاگت منو یاد دوستای مازندرانیم انداخت
بهترین دوست زندگیم بهشهریه
دوتا هم تو آمل دارم
یکی هم تو بابل
یکیشون ماله روستای بنگرکلای بابله.
مرسی