به نام خدا
دل بیقرار
شهادت فاطمه زهرا (ع) ...
شمع می سوزد
درونم بی قرار
سینه را غم می فشارد
دیده بارد اشک ناب
کوچه سرد است و سکوت
شب به شهرم خیمه زد
چشمه می بارد روان
گونه ام در انتظار
فاطمه آن گوهری
رتبه اش خیر النساء
با شهادت پر گشود
عالمی را شد عزا
در فضای کوچه ام
بوی خوش پیچیده است
بانگ یا زهرا ، به گوش
می رسد در خانه ها
این جهان را دختری
بر پدر او مهربان
در سفارش گوهری
در بیانات رسول
در کرم تابنده بود
همچو خورشیدی رئوف
ساده می بخشد فقیر
تا به گردنبند خود
یار و همراه علی (ع)
در غم و در شادی اش
در محبت شد عظیم
در حمایت بس کریم
در بشارت آن جهان
جایگایش بس رفیع
در بهشت و در صفش
مژده آمد آفرین
زینب از او آموخت
راه و رسم زندگی
روز عاشورا چشید
شهد شیرین شهید
گشته زهرای شهید
در ره دین داری اش
قبر نا پیدای او
کو ؟ مزارش دربقیع
***
سلام. میشه بگید قالب شعرتون چی بود؟ حدس میزنم که اصلا کلاسیک نباشه و نو باشه. ولی گفتم از خودتون بپرسم.
فرهیخته ی عزیز/جناب اقای میر حمزه طاهری
برای کمک به ارزیابی نظر مخاطب شعر امروز ایران از شما که صلاحیت اظهار نظر دارید
دعوت میشود در این نظر سنجی شرکت کنید.
با احترام و سپاس